آویناآوینا، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 20 روز سن داره

♥آوینا دختر پاک آریایی♥

یه تجربه جدیــــــــــــــــــــــــــــــــــــد:

امروز 16 بهمن ماهه و از دیروز داره برف میباره گوله گوله،برفی که تو چند سال اخیر بی سابقه بوده... دختر برف ندیده من، که جدیدا یاد گرفته چجوری به ارتفاعات دست نیافتنی صعود کنه ،همش پشت پنجره میره و مناظر زیبای سفید پوش شده رو نگاه میکنه با تعجب   تا اینکه بالاخره فرصتی شد و چند دقیقه ای رفتیم حیاط آپارتمان و یه دستی به برف رسوندیم اینم آدم برفی حیاط ما:   به دلیل سرمای هوا خیلی زود برگشتیم و به همین تجربه کوتاه بسنده کردیم(اگه هوا یه کم گرمتر بشه بازم میریم، هورا) بوس واسه لپای سردت دیشبم آوینا جون نذاشت درست بخوابم،دیگه کلا سیستم بدنم ریخته بهم،کم خوابی دارم،یه کم خ...
16 بهمن 1392

خرابکار:

من یه مامان خسته ام که شبانه روزش رو یه دختر بچه شیطون بهم گره زده.نمیدونم چرا هر چی میگذره سختیها کمتر که نمیشه هیچ داره نفس گیرتر میشه...هرروز لجباز تر و یکدنده تر و حرف گوش نکن تر و سر به هوا ترو شیطونتر همین دیکتاتور کوچکه هفت تیر کش رو عرض میکنم!من دیگه حریفش نمیشم... بله همون استاد کمال الملک خودمون رو دارم میگم ،الان ماشالا کار و بارش گرفته و دیگه تو دفتر نقاشی نمیکنه...رو آورده به خلق آثار جاودان رو در و دیوار و کمد خدایی خیلی خسته ام،خیلی،ساعت دوازده و نیمه شبه...دیگه نمیکشم این روزا و شبا هم میگذره بالاخره، شاید بعدها یاد این ایام دلتنگم کنه حسابی.   به ستاره ها خواهم گفت تا آن ز...
14 بهمن 1392

آوینا تا این لحظه ، 1 سال و 4 ماه و 13 روز و 7 ساعت و 3 دقیقه و 57 ثانیه سن دارد

    اولین روز بهمن ماه رسید و من بی صبرانه منتظر ماه مورد علاقه ام هستم، اسفند در شهر ما زمستان فصل سیاهی است و به قول سهراب (اگه زنده بود)ریه های ابدیت پر ذرات سرب است .... می دانی ,دغدغه ام این نیست که برای کارناوال آخر این ماه چه لباسی بخرم یا اولین خریدار بازی جدید ایکس باکس باشم و یا ندانم آخر هفته به موزه برم یا باغ وحش یا دیزنی لند یا کنسرت خواننده مورد علاقه ام ! نگاه من به آسمان سیاه است و به درخت جلوی در خانه مان که بادی میوزد یا نه؟ نگرانی ام چراغ قرمز دستگاه تصفیه هوایی است که خریدیم و گوشه خانه کوچکمون گذاشتیم هم پول گزافی دادیم هم جایمان را تنگ کرده دلخوشیم به اینکه هوای خانه برای تنفس دل...
1 بهمن 1392

یادداشتی بر 31 سالگی ام:

                      امروز تولدمه،31سالم شد ،حس خاصی ندارم،حالم خوبه و قدردان عزیزانم که به یادم بودن. تو این روز دارم به 31 سال پیش فکر میکنم که زنی بعد از 9 ماه انتظار و سختی کودکشو به آغوش میکشه و یه مرد برای اولین بار به صورت دختر کوچیکش لبخند میزنه و احساس پدر بودن میکنه،طبیعتا تصویری از اون روز تو ذهنم ندارم اما تجربه شخصی ام میگه لحظه نابی بوده برای مامان و بابام....                       سی و یکمین سالروز اولین دیدارمون مبارک و این...
29 دی 1392

16 ماهگی:

این سه تا عکس مال امروزه امروز برف بارید، فقط یه کم،تعجب میکنم از آسمون این شهر که غیرت ٢ساعت باریدن نداره بلکه دلمون وا شه... بماند... ١٦ ماهگی دخترم مبارک لبخند ملوسکم   ...
22 دی 1392

آپ شدیم بالاخره!

ن میدونم چرا بروز کردن وبلاگ انقدر طولانی شد،هم مشغله هم تنبلی، دیگه سعی میکنم انقدر فاصله نیوفته،قول قول قول آوینای نازنازی مامان شده شادی خونه مون،کاراش خیلی با مزه و خنده داره،تقلید کردناش ابتکارا و خلاقیتهاش آدمو شگفت زده میکنه. کتاب نی نی کوچولوش یه سی دی داره که از 4-5 ماهگی اونو میدید و الان اسم هر حیوان یا میوه رو که بگیم سریع کتاب و ورق میزنه و پیداش میکنه. همچنان تمایلی به خوردن غذا نداره و با بی اشتهایی یک یا دو قاشق غذا میخوره و مثل نی نی کوچولوها قوت غالبش شیره! دختر شیطون من هنوز علاقه ای به گفتن کلمات نداره و فقط اولین حرف بعضی کلماتو میگه اَاَ=الو نَ=نسیم و دیگر هیچ... این هم بخشی از...
18 دی 1392

وقایع اتفاقیه به روایت تصویر:

خوشگل خانوم مامان خیلی کارا یاد گرفته و خیلی شیرین کاریها برامون میکنه,سریع کارهامون رو تقلید میکنه ای کاش میشد تک تکشون رو به تصویر بکشم تا بمونه و بتونم جزئی ترینهاشو روزی برای خودم یادآوری کنم,حیف که امکانش نیست ولی به همین مختصر میشه کفایت کرد چه میشه کرد.... دختر جانم علاقه زیادی به باب اسفنجی داره،یه عروسکشو خیلی قبل تر از اینکه به دنیا بیاد خریده بودم الان به اتفاق هم و دست به دست هم میشینن کارتون میبینن،عاشق اینه که من آهنگشو براش بخونم اونم سریع بره عروسکشو بیاره و تکون بده آوینای ما دوتا مروارید جدید درآورده،دخترم 10تااااااااااااااااااا دندون داره الان خانوم خانوما گیتار مینوازه به چه زیبایی ...
28 آذر 1392

سفرنامه کیش:

      روز یکشنبه 17 آذر بدون برنامه ریزی دقیق قبلی عازم جزیره کیش شدیم.اولین باری بود که خلیج فارس خانواده سه نفره ما رو میدید و ماهم در کنار آبهای آرام و زیبا و ساحل نقره فامش از کنار هم بودن لذت بردیم. گزارشی از سفر سه روزه ما چمدان بستن به سبک آوینا   دریا....زیبا،آرام اشتباه نشه ،ما شیراز نرفته بودیم،دکوراسیون داخلی و خارجی هتل محل اقامتمون به سبک دوران هخامنشیان بود و بسیار زیبا و پرشکوه.پر از سوژه های زیبا برای عکاسی سوار بر اسب هخامنشی دخترم پرانرژی و خستگی ناپذیر تا جایی که میتونست میدوید و ماهم به دنبالش بعد از یک روز شیطنت ...
20 آذر 1392

سوسیس مامان پز:

 بدغذایی آوینای شیطون بلا منو وادار کرد که دست به کار بشم و براش سوسیس خانگی درست کنم.با صرف وقت زیاد و هزاران مکافات و کثیف کردن تعداد زیادی ظرف و ...این شد ثمره کار   اینم سرخ کرده اش که انصافا خیلی خوشمزه بود ولی ولی ولی...دخترجان دوست نداشتن و خستگیش بر تن من ماسید و من ماندم و یه سینک پر از ظرف کثیف ....                                      از حکایات این روزهای دخترم بگم که داره حسابی کنجکاوی میکنه،دلش میخواد به همه گ...
11 آذر 1392