آپ شدیم بالاخره!
نمیدونم چرا بروز کردن وبلاگ انقدر طولانی شد،هم مشغله هم تنبلی، دیگه سعی میکنم انقدر فاصله نیوفته،قول قول قول
آوینای نازنازی مامان شده شادی خونه مون،کاراش خیلی با مزه و خنده داره،تقلید کردناش ابتکارا و خلاقیتهاش آدمو شگفت زده میکنه.
کتاب نی نی کوچولوش یه سی دی داره که از 4-5 ماهگی اونو میدید و الان اسم هر حیوان یا میوه رو که بگیم سریع کتاب و ورق میزنه و پیداش میکنه.
همچنان تمایلی به خوردن غذا نداره و با بی اشتهایی یک یا دو قاشق غذا میخوره و مثل نی نی کوچولوها قوت غالبش شیره!
دختر شیطون من هنوز علاقه ای به گفتن کلمات نداره و فقط اولین حرف بعضی کلماتو میگه
اَاَ=الو
نَ=نسیم
و دیگر هیچ...
این هم بخشی از بازی هاش :
و ریخت و پاش خونمون
البته همیشه شلوغ کاری نیست که،گاهی ام تمیزکاری و گردگیری
راستی شب یلدای امسال هم خونه مامان جون و بابا جون بودیم .
و هندوانه ی آوینایی!
دوست جونه دخترکم کمی کثیف بود و رفت شستشو...
و تمیز و ترگل ورگل کنار هم مشغول تماشای تی وی
تا یادم نرفته بگم
یک دندان جدید هم رو نمایی کرده است،11 تا دندان زیبا
زمستونم شروع شده و سرما حسابی ما رو به دردسر انداخته،مجبورم کلی لباس تنت کنم و با این شرایط راه رفتن برات سخت میشه و تالاپ تولوپ میخوری زمین
امیدوارم تو این سرما خونه دلت گرم باشه ،ما که با وجودت دل گرمیم
تو مرا یاد کنی یا نکنی
باورت گر بشود،گرنشود
حرفی نیست
اما
نفسم میگیرد
درهوایی که نفسهای تو نیست