آویناآوینا، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 23 روز سن داره

♥آوینا دختر پاک آریایی♥

نوروزنامه:

1394/1/15 14:11
نویسنده : مادرت
1,191 بازدید
اشتراک گذاری

چه بخواهيم چه نخواهيم بهاري ديگر آمد و عددي ديگر به سالهاي عمرمان اضافه شد ولي انصافا مي ارزد عمري بدهي و شكوفه هاي تازه روييده سر شاخه ها را ببيني و نفسي عميق بكشي تا طراوت هواي بهار مشامت را قلقلك بدهد چقدر خوب ميشود باراني هم بزند تا به ياد آن روزهاي نه چندان دور قدم بزنيم و حرف نزنيم...بهار به روح من جان ميدهد 

دخترك قصه ي ما جذابتر از هميشه شيرين زباني ميكند و آتش ميسوزاند.دوست داشتني تر از قبل دلبري ميكند و بي شك مستبدانه تر حكمراني!!

آنده عسلی یا به قول خودش خامه عسلی عاشق کتابه دیگه انقدر کتاب داره که نمیتونه جابه جاشون کنه میگه سنگینه!

خیلی قشنگ و شیک میریم پارک با عجز و ناله وگریه برمی گردیم.تازه قبلش بهم قول میده وقتی مامان گفت بریم خونه بگم خدافظ دوستام!!!!!!ولی همش خواب و خیالی بیش نیست.اما خب انقدر قشنگ تو پارک دوست پیدا میکنه و باهاشون بازی میکنه که من خودم داوطلبانه بازهم گرفتاری پارک رفتنو به جون میخرم!

بعد از مدتها فرصتی شد برای چکاپ رفتیم پیش دکتر و خدا را به خاطر سلامتي ات سپاسگذارم.دکتر برخلاف قبل که بیشتر روی تغذیه و رشد جسمی آوینا تمرکز داشت اینبار گفت روند رشد خوبه ومهم نیست جقدر غذا میخوره ازین به بعد تربیت از همه چیز مهم تره ونکاتی ام گوشزد کرد.امیدوارم بتونم از پس این وظیفه ی مهمی که بهم سپرده شده با سربلندی بربیام.

دو روزی میشه پروژه ترک پوشک رو شروع کردیم،از استیکرهای شخصیتهای کارتون پو و دوستاش که آنده دوست داره استفاده میکنم بلکه سر شوق بیاد و همکاری کنه.داستان پوشک گیری رو مفصل خواهم نوشت ...

.

.

و نوروز 94 به روایت تصویر:

زحمت رنگ کردن تخم مرغ سفره ما با آنده جانم بود:

از سوم تا نهم فروردین یزد بودیم:

تاحالا تو حمام فسنجون خوردین؟؟به به یه فسنجون خوشمزه تو حمام خان

 

آنده و شکیبا جون:

در راه بازگشت:

 

طبیعت گردی در نوروز:

سیزده به در:

ممنونیم از خاله راحله و عمو حمید به خاطر سوغاتیای خوبشون و خوشحالیم که تونستیم سه قلوهای عزیزمونو بعد از مدتها ببینیممحبت

دخترم راهی میشه برای اولین روز مهد در سال جدید:

وقتی مامان هوس کیک شکلاتی میکند و دختر از فرصت استفاده میکند و تولد برای باب اسفنجی راه می اندازد قضیه اش میشود یه جشن بی بهونه!

من ژست شمارو میخورمبغل

 

پسندها (2)

نظرات (4)

مامان مهربون
19 فروردین 94 17:41
سلا، سال نو مبارک ماشالا به دختر نازتون انشالا خدا حفظش کنه واستون
گل ابدی
20 فروردین 94 12:13
اینقد فکر می کنم که دیگه اینجا به روز نمی شه که دیگه سر نمی زنم دهه تند تند آپ کن خواهری عیدت مبارک
سانی مامی شادیسا
29 اردیبهشت 94 13:28
ای خداااااااااا بخورمت من گوله نمکم... دلم برات یه ذره شده آنده کوچولو.. دلم برای پارسال این موقع که تو و شادیسا با هم کلاس میرفتید تنگ شد چه عکسای قشنگی ... همیشه به سفر و گردش...
مادرت
پاسخ
آره واقعا جای شادیسا خالیه ینی چه جوری الان حرف میزنه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
عمه فهيمه و اقاميلاد
17 خرداد 94 8:20
سلام اوينا جان خوبي سلامتي بابا مامان خوبن ديگه عكسهاي جديد نذاشتي عمه قربونت بره تابستون حتما بيا يزد دلمون واستون تنگ شده
مادرت
پاسخ
عمه جون مرسی همه خوبیم امیرمحمد جون خوبه؟ ببخشید مامانم یه کم گرفتاره منه فرصت نمیکنه مشتاق دیدارتونیم