خرابکار:
من یه مامان خسته ام که شبانه روزش رو یه دختر بچه شیطون بهم گره زده.نمیدونم چرا هر چی میگذره سختیها کمتر که نمیشه هیچ داره نفس گیرتر میشه...هرروز لجباز تر و یکدنده تر و حرف گوش نکن تر و سر به هوا ترو شیطونتر
همین دیکتاتور کوچکه هفت تیر کش رو عرض میکنم!من دیگه حریفش نمیشم...
بله همون استاد کمال الملک خودمون رو دارم میگم ،الان ماشالا کار و بارش گرفته و دیگه تو دفتر نقاشی نمیکنه...رو آورده به خلق آثار جاودان رو در و دیوار و کمد
خدایی خیلی خسته ام،خیلی،ساعت دوازده و نیمه شبه...دیگه نمیکشم
این روزا و شبا هم میگذره بالاخره، شاید بعدها یاد این ایام دلتنگم کنه حسابی.
به ستاره ها خواهم گفت
تا آن زمان که سحر میدمد،بر جاده های شبت بتابند
تا مسیر آرزوهایت بی نور نماند
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی