اتفاقات این روزا:
...به دخترم پول تو جیبی نمیدم تا یواش از پشت سرم بیاد دستاشو حلقه کنه دور گردنم موهاشم بخوره تو صورتم در ِ گوشم پچ پچ کنه بگه مامی بهم پول میدی ؟ داریم با بچه ها میریم بیرون ... موهاشو بزنم کنار ماچش کنم بگم برو ازکیفم بردار مامانی... دیروز دخترم برای اولین بار دست انداخت گردنم،محکم بغلم کرد و منو بوسید...خیلی شیرین بود. راستی دیروز تولد داییش بود،این دسته گل از طرف آوینا بود به دایی مهربون: خاله شیما جون زحمت کشید از بهجت آباده کذایی واسه دخترک بلال گرفت،آوینام که رحم نکرد بهش! دست خاله شیما درد نکنه. استخر توپ پ پ پ پ،که با گریه و دردسر فراوان دختر و بیرون آ...
نویسنده :
مادرت
19:23