تولد الینا:
ما همچنان اینترنت نداریم و برای بروز کردن وبلاگ دخترمان باید به خانه پدری آمده ،دختر را خوابانده و وبلاگ آپ کنیم،بنابراین فرصت زیادی نداریم و باید خلاصه کنیم...
دیروز تولد الینای خوشگل بود و من و آوینا به همراه خاله نسیم رفتیم به مهمونی الینا جان.به ما که خیلی خوش گذشت و دختر قشنگ منم تا تونست از تنقلات میل کرد و رقصید و بادکنک بازی کرد و با دوستای نازش کارتون دیدن و حسابی شیطونی کردن...دست خاله مریم درد نکنه و خسته نباشن...
اینم از اسناد ناخنک زدنها:
ایشون هم آقای خوشتیپ که فکر نمیکنم موفق شده باشه با وجود تلاش زیادی که کرد نظر مثبت آوینا رو جلب کنه،خخخخخ ولی من عاشق شیطونیاش شدم
و تنها اعجاز باب اسفنجی بود که تونستم از چندتا از بچه ها یه عکس تار نشده بگیرم،بابی جون مچکریم!
و این هم ستاره دیشب،الینا جون،تولدت مبارک
دردونه من،ایشالا جشن دوسالگی خودت مامانی
ریختن چیپس در آب! عاااااااااشقتونم من
و اینکه آوینا جانم با موهای بلندش که تا حالا کوتاه نکرده بودم خداحافظی کرد تا تابستون گرم رو سبکتر بگذرونه،قول میدم دوباره موهاتو بلند کنم ،الان واقعا برای هردومون دردسرساز بود.امروز همراه با پدر بردیمت آرایشگاه و با مشقت فراوان موهات کوتاه شد...
(لعنت به این پشه ها که صورت دخترمو به این روز انداختن)
استایل جدید مبارک عسلم