آویناآوینا، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 29 روز سن داره

♥آوینا دختر پاک آریایی♥

گل همیشه بهارم:

1392/5/27 1:23
نویسنده : مادرت
300 بازدید
اشتراک گذاری

                  

نازنینم به روزهای آخر از اولین سال زندگیت نزدیک میشیم،عجیب خاطرات سال گذشته توی ذهنم مثل یه فیلم نمایش داده میشه خاطراتی که گاهی لبخند به لبم میاره گاهی بغض به گلوم.بماند که چه گذشت ،همین که داری پیش رویم قد میکشی کافیست،تار مویت را به تمام هستی نمیدهم.

من چه لذتی میبرم که تو میبالی و روز به روز با دنیای ما بیشتر مانوس میشوی،این روزها مشق راه رفتن میکنی و چه شیرین است و کمی دلهره آور ،نگرانم از زمین خوردنت...میدانم آخرین روزهای چهار دست و پا رفتنت در خانه ماست،دیگر هیچوقت یه دختر کوچولو تند تند چهاردست و پا به سمتمون نمیاد و بعد از این صدای تالاپ تالاپ دست و پاش و صدای النگوهای توی دستش که به زمین میخوره جاشو به صدای پاهاش میده...

روزها چه شتابی گرفته اند...

زندگی میکنم با بودنت...

در آستانه یکسالگی ات من دلتنگ همه روزهای سپری شده با تو ام،ای کاش روزهای خوبمون انقدر زود تموم نشه...

آوینا خانه ما چراغ نمیخواهد وقتی تو را داریم...

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (12)

خاله هستي
27 مرداد 92 3:11
اينقده ذوق زده شدم از وايسادنش كه داشتم متن پيام را جاي اسم ام مي نوشتم
الهييييي قوربونت برم من خاله جان


خاله هستی دختر ما از دیوار صاف بالا میره،وایسادن مال دو ثانیه اشه!
خاله هستی
27 مرداد 92 15:22
با یک پستی در وصف الحال تولد آوینا جان تقدیمی بهش به روزم خب نمی آیی مامانش؟
نمی آیی قهر می کنم هااااااااااااااااااا
قالب جدید مبارککککککککککککک


مرسی بابت جشن تولد
هورررررررررررررررا
خاله هستی
27 مرداد 92 15:23
صورت و دست و روزنامه کناری عکس باباشه یا بابابزرگش؟


خاله هستی نگو بلا بگو!
بـــــــــله پدرشونه،مواظبه خانوم هستن در حین جدول حل کردن
خاله هستی
27 مرداد 92 20:40
وبلاگستان هم دیگه چراغ نمی خواهد
خصوصا وبلاگ خاله هستی اش


ما دوستدار شماییم بانو
سانی مامی شادیسا
28 مرداد 92 10:03
آفرین به این دختر زرنگ
هزار ماشالله شیطونک خاله
بوسسسسسسسسسسسسس
مامانی خیلی قشنگ نوشتیا
اشکم رو در آوردی


شما لطف دارین خاله سانی
خاله هستی
28 مرداد 92 10:58
سلام عزیزدلم
باید بهش یاد بدی بهم بگه خاله هستی
البته می دونم تلفظ ه را بچه ها خیلی دیر یاد می گیرن
ولییییییییییییی خببببببببببببببب دله دیگه
دوست دارم یاد بگیره
عزیزمیییییییییییییییییییییییییییییییییییی
کیک شکلاتی جشن تولد وبلاگ بنده هم طلب آوینا جان باشه واسه اصل روز تولدت
بعدشم من لادن شیرینی فروشی میخواممممممممممم
آخرش می رم یک شوهر شیرینی فروش می کنم ها


خب فکر خوبیه مام فیض میبریم
مبارکه
شقایق(مامان اَرشان کوچولو)
28 مرداد 92 11:02
وایی راس میگی چیزی ب یک سالگی نمونده. قربون تو فسقلی ک داری یک ساله میشی. نفــــــــــــــــــــــــس


مرسی عزیزم
بله دیگه یک سال گذشت
مریمی
29 مرداد 92 5:08
سلام.
از وبلاگ دخملی میام. اونجا دخملی عزیزمون برای کوچولوی گل شما جشن تولد گرفتن.
خواستم تبریک عرض کنم.
انشالا که زیر سایه ی پدر و مادر بزرگوارشون رشد کنند و همیشه خندون باشن.



ممنونم
بله دستشون درد نکنه
همیشه به ما لطف دارن
الينا
29 مرداد 92 12:13
آوي به مامي بگو نگران صداي كف دستت نباشه...صداي كف پا خيلي شالاپ شولوپش بيشتره!


چشم میگم بهش ولی کو گوش شنوا؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!

شقایق مامان دانیال
29 مرداد 92 14:03
لاله بلا چقدر قشنگ مینویسی شیطون . این بچه چلوندنیه جیگر طلای خوشمزتو از طرف من ماچ مالیش کن .


نطر لطفته شقایق جون
شمام دنی لپی رو ببوس
داییش
2 شهریور 92 13:17
یک عالمه گل های ناز ارغوانی
با لاله و یاس و بنفشه
آورده ام چون بهترینی
آورده ام چون مهربانی...
چیزی تا تولدت نمونده نمونمو...



نمو نمو !
مامان الی
7 شهریور 92 0:30
ماشالله هزار ماشالله،خیلی خواستنی ونازه ،خدا برات حفظش کنه.راستی من بار اولیه که به وبلاگتون سر زدم .وب جالبی دارین وخیلی هم زیبا می نویسید.با اجازت لینکت میکنمدخترتو از طرف من ببوس


ممنونم مامان الی جان
نظر لطف شماست و اینکه افتخار میدین لینک میکنید
آدرس وبلاگتون رو به من بدید لطفا