روزهای آبانی:
دختر نازم دیگه داره 14 ماهه میشه،تغییرات زیادی کرده،مدت زمان طولانی حدود نیم ساعت میتونه سرخودشو با یه وسیله یا اسباب بازی گرم کنه همین باعث میشه من بتونم یه کمی به کارام برسم.خیلی خوب راه میره البته بیرون از خونه و با کفش هنوز نیاز به کمک داره(شایدم من از ترس زمین خوردن و خاکی شدنش بیشتر روش حساس میشم)
اولین مسواک رو براش خریدم بالاخره 4تا دندونم خودش مراقبت میخواد!ولی خب مسواکشو به زور میخواد تو دهان ما بکنه
لغت نامه اش هنوز تغییر چندانی نکرده،تلفن رو برمیداره میگه بلی و شروع میکنه به حرف زدن و راه رفتن گاهی بین حرفاش میخنده،ینی با کی حرف میزنه؟خرزو خان؟!
آهنگ cuppy cake رو که براش میزارم یه جاهاییش رو خیلی بانمک همخونی میکنه،یه آهنگم هست "پروانه رنگ رنگ زیبا..."که اصلا دوستش نداره گاهی بغض گاهی ام اشک
همچنان "ببعی میگه؟؟؟؟"
بَ بَ
"دنبه داری؟؟؟"
نَ نَ
میره لاکهای منو پیدا میکنه میاره و اشاره میکنه که واسش بزنم...دختره دیگه...باید دختری کنی
یه ویدئو کلیپی هست با عنوان "حسنی نگو یه دسته گل"خدا پدر و مادر سازندشو بیامرزه،برای من که عین عصای دست میمونه....موقع غذا خوردن.....بستن موها....تعویض لباس....پوشیدن کفش و لباس بیرون.....وحتی موقع حاضر شدن خودم برای سرگرم کردن دختر و هزاران هزار کاربرد دیگه
واما چندتا عکس:
در حال تمرین بارفیکس!
اینم هواخوری کنار در بالکن این کنج خونه مکان تنهایی آویناس:
دست خاله مروارید درد نکنه به خاطر این سارافون خوشگل:
امروز متوجه شدم دوتا مروارید دیگه ام به مرواریدهای قشنگ دخترم اضافه شده البته اون ترتیبی که من فکرشو میکردم نبود!
پس تا الان شد 6 تا دندون!!!
من بیشتر عاشق دخترم شدم وقتی اومد بی هوا یه بوسه به پیشونیم زد و دوید و رفت...
گاهی زل میزنه به چشمام غرق لذتی وصف نشدنی ام میکند که میخواهم تمام عمرم را به پایش بریزم تا جبران نگاهش را بکنم
من فقط یک آرزو دارم
تورا خوشبخت ببینم
پ.ن:عکسی از حدودای 7ماهگی ،عکاس خاله شیما!