آویناآوینا، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 29 روز سن داره

♥آوینا دختر پاک آریایی♥

کمی لبخند:

1392/6/7 1:02
نویسنده : مادرت
313 بازدید
اشتراک گذاری

اومدم یه پست جدید بزارم که دوستان دیگه اعصابشون از دیدن پست رمزدار بهم نریزهنیشخند

 

این روزها وقت کم میارم،یه کمی به خاطر تدارکات برای تولد گل دخترمیه خورده ام (البته من مینویسم یه خورده شما بیشتر در نظر بگیرید!)درگیر امورات مربوط به ایشون از جمله دویدن دنبالش و جلوگیری از خرابکاریهای احتمالی و....هستماینه که کمتر فرصت آپ کردن دست میده و اگر هم دست بده حدودای 12 الی 1 نصفه شب

به این دلایلی که عرض شد و البته اینکه پرنسس اصلا یک جا بند نمیشن تا عکس سالم ازشون بگیریم خیلی عکس جدید ندارم

این یکی مربوط میشه به اولین عینک آفتابی دخترک که برای کاربردهای حفاظت از چشم و اینا نیست،به مبلغ 1700 تومن برای بازی کردن گرفتم که خب البته علاقشون به عینک پدرشون و همینطور مادر بنده همچنان بیشترهاین یعنی ١٧٠٠ تومن دور ریخته شد

این عکسم مربوط میشه به قبل از استحمام که خب آدم با لباس که دوش نمیگیره و به دلیل مسایل حیثیتی سانسور شدهArabic Veil

این عکسام به دشمنی آوینا خانم با لباسای شسته شده اشاره دارهمن نمیدونم آخه هنوز خشک نشده واسه چی جمعشون میکنی؟بله؟

 آوینا این روزا کارای زیادی یاد گرفته،باهامون کلاغ پر بازی میکنه،به مامانش غذا میده،...

عاشق گربه هاست،گربه که میبینه به شدت هیجانی میشه و تند تند داد میزنه مــــــیـــــــــــــو...مــــــیـــــو

دیگه این وقت شب مغز مادر نمیکشه تا بیشتر بگه از شیرینکاریهای دختر....

شب و روزتون خوش

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (8)

خاله مریم
7 شهریور 92 21:49
واااااااای آوینا جونم چقدر با عینک خوش تیپ شدی عزیزم..بی صبرانه منتظرم که روز تولدت برسه و بیام و حساابی فشارت بدم...به مامانت هم خسته نباشید میگم


متشکریم!
ما هم منتظریم
خاله هستی
9 شهریور 92 0:46
سلام عزیزم
قضیه عینکش منو یاد سما انداخت
بهترین راه حلش لیزر کردن است عزیزدلم
می خواهد مامانش بره لیزر کنه
ولی عینکی هم که واسش خریدی خیلی خوشمله
یک ماچ از لپش برام بگیر
من گریههههههههههههههههههههه
می بینی تو را خدا من یک ساله می خواستمم این بچه را ببینم هنوز که هنوزه نشده
فکر کنم آخرش بیاد بالا سر قبرم
والااااااااااااااااااااااااااااااااااا


خدا نکنه،
ایشالا اون داره حسابی بهش خوش میگذره،تو ام که همینو میخوای دیگه،پس گریه نداره

لیزرو خوب اومدی،خخخخخخخخ
داییش
9 شهریور 92 9:50
تیپ قشنگ تو مرا تیر خلاصم می زند
آتش به سر تا پای و بر رخت و لباسم می زند
از بس که تو شیطون شدی من شوکه گشتم گوییا
قاطر به غایت زور خود جفتک به باسم(باسنم) می زند
"داییش" منال از عشق او خوش باش و یک دم هم نزن
من هم چو تو از هجر او بر کَلِ(کله ی) تاسم می زنم!!


دایی شاعر هیشکییییییییییییییی نداره جز آوینا
خاله هستی
9 شهریور 92 13:50
قوربونش برم من الهیییییییییییییییییییییییی


خدا نکنه
بوس واسه خاله هستی
خاله هستی
9 شهریور 92 14:08
می خوای من بیام آوینا نگهدارم تو بری به کارای تولدش برسی؟؟؟؟
خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ


وای خاله هستی،آوینا نگووووووووووووووو،بلا بگو
نمیزاره به هیچ کاری برسم
خدا باید کمکم کنه
خاله هستی
9 شهریور 92 19:13
به خودش بگو بیاد بشینه نظراتشو تایید کنه و جواب بده سرشم گرم می شه خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ
نظرم توی حلقم


خودش پی آتیش سوزوندنه
والا
شقایق(مامان اَرشان کوچولو)
10 شهریور 92 18:46
عزیز دلم همین ک چندتا عکس گذاشتی کافیه حداقل دلمون واسه خانم خوشله تنگ نمیشه
بوووووووووووووووووس


شما لطف دارین دوستم
مرسی که سر میزنید

بوس واسه ارشان
شقایق مامان دانیال
11 شهریور 92 1:42
گل دخترم خوب مامانو خسته میکنیها . باریکلا
لاله جونم پیشاپیش تولد دختر خوشملتو تبریک میگم ایشاله 120 سالگیشو جشن بگیری.


جای مارو هم خالی کنین . منتظر عکسهای گل دخترمون هستیم

ممنونم ازت شقایق جان