کمی لبخند:
اومدم یه پست جدید بزارم که دوستان دیگه اعصابشون از دیدن پست رمزدار بهم نریزه
این روزها وقت کم میارم،یه کمی به خاطر تدارکات برای تولد گل دخترمیه خورده ام (البته من مینویسم یه خورده شما بیشتر در نظر بگیرید!)درگیر امورات مربوط به ایشون از جمله دویدن دنبالش و جلوگیری از خرابکاریهای احتمالی و....هستماینه که کمتر فرصت آپ کردن دست میده و اگر هم دست بده حدودای 12 الی 1 نصفه شب
به این دلایلی که عرض شد و البته اینکه پرنسس اصلا یک جا بند نمیشن تا عکس سالم ازشون بگیریم خیلی عکس جدید ندارم
این یکی مربوط میشه به اولین عینک آفتابی دخترک که برای کاربردهای حفاظت از چشم و اینا نیست،به مبلغ 1700 تومن برای بازی کردن گرفتم که خب البته علاقشون به عینک پدرشون و همینطور مادر بنده همچنان بیشترهاین یعنی ١٧٠٠ تومن دور ریخته شد
این عکسم مربوط میشه به قبل از استحمام که خب آدم با لباس که دوش نمیگیره و به دلیل مسایل حیثیتی سانسور شده
این عکسام به دشمنی آوینا خانم با لباسای شسته شده اشاره دارهمن نمیدونم آخه هنوز خشک نشده واسه چی جمعشون میکنی؟بله؟
آوینا این روزا کارای زیادی یاد گرفته،باهامون کلاغ پر بازی میکنه،به مامانش غذا میده،...
عاشق گربه هاست،گربه که میبینه به شدت هیجانی میشه و تند تند داد میزنه مــــــیـــــــــــــو...مــــــیـــــو
دیگه این وقت شب مغز مادر نمیکشه تا بیشتر بگه از شیرینکاریهای دختر....
شب و روزتون خوش