نوروزنامه:
چه بخواهيم چه نخواهيم بهاري ديگر آمد و عددي ديگر به سالهاي عمرمان اضافه شد ولي انصافا مي ارزد عمري بدهي و شكوفه هاي تازه روييده سر شاخه ها را ببيني و نفسي عميق بكشي تا طراوت هواي بهار مشامت را قلقلك بدهد چقدر خوب ميشود باراني هم بزند تا به ياد آن روزهاي نه چندان دور قدم بزنيم و حرف نزنيم...بهار به روح من جان ميدهد
دخترك قصه ي ما جذابتر از هميشه شيرين زباني ميكند و آتش ميسوزاند.دوست داشتني تر از قبل دلبري ميكند و بي شك مستبدانه تر حكمراني!!
آنده عسلی یا به قول خودش خامه عسلی عاشق کتابه دیگه انقدر کتاب داره که نمیتونه جابه جاشون کنه میگه سنگینه!
خیلی قشنگ و شیک میریم پارک با عجز و ناله وگریه برمی گردیم.تازه قبلش بهم قول میده وقتی مامان گفت بریم خونه بگم خدافظ دوستام!!!!!!ولی همش خواب و خیالی بیش نیست.اما خب انقدر قشنگ تو پارک دوست پیدا میکنه و باهاشون بازی میکنه که من خودم داوطلبانه بازهم گرفتاری پارک رفتنو به جون میخرم!
بعد از مدتها فرصتی شد برای چکاپ رفتیم پیش دکتر و خدا را به خاطر سلامتي ات سپاسگذارم.دکتر برخلاف قبل که بیشتر روی تغذیه و رشد جسمی آوینا تمرکز داشت اینبار گفت روند رشد خوبه ومهم نیست جقدر غذا میخوره ازین به بعد تربیت از همه چیز مهم تره ونکاتی ام گوشزد کرد.امیدوارم بتونم از پس این وظیفه ی مهمی که بهم سپرده شده با سربلندی بربیام.
دو روزی میشه پروژه ترک پوشک رو شروع کردیم،از استیکرهای شخصیتهای کارتون پو و دوستاش که آنده دوست داره استفاده میکنم بلکه سر شوق بیاد و همکاری کنه.داستان پوشک گیری رو مفصل خواهم نوشت ...
.
.
و نوروز 94 به روایت تصویر:
زحمت رنگ کردن تخم مرغ سفره ما با آنده جانم بود:
از سوم تا نهم فروردین یزد بودیم:
تاحالا تو حمام فسنجون خوردین؟؟به به یه فسنجون خوشمزه تو حمام خان
آنده و شکیبا جون:
در راه بازگشت:
طبیعت گردی در نوروز:
سیزده به در:
ممنونیم از خاله راحله و عمو حمید به خاطر سوغاتیای خوبشون و خوشحالیم که تونستیم سه قلوهای عزیزمونو بعد از مدتها ببینیم
دخترم راهی میشه برای اولین روز مهد در سال جدید:
وقتی مامان هوس کیک شکلاتی میکند و دختر از فرصت استفاده میکند و تولد برای باب اسفنجی راه می اندازد قضیه اش میشود یه جشن بی بهونه!
من ژست شمارو میخورم