21:
فردا 18 ام خرداده و دختر کوچولوی من 21 ماهه میشه
عاشقتم 21 ماهه ی من
از اتفاقات این چند وقته اخیر اینکه آوینا جونم 13 خرداد حضور در اولین کلاس زندگیشو تجربه کرد...حیف که عکس از اون روز ندارم ولی قول میدم هیچوقت شور و اشتیاق وصف نشدنی دخترم رو فراموش نکنم
اولین همکلاسی ها:شادیسا جونم،مهراد و امید
سه شنبه ها ساعت 10:45 تا 11:45
امیدوارم این کلاس برای هر دومون مفید باشه.
دومین روز کلاس:
روز اول خرداد هم آتریسا جون با مامانش خونه ما مهمون بودن .خیلی بهمون خوش گذشت و دخترا هم حسابی شیطونی کردن که البته گاهی خنده بود گاهی گریه...(جای الینا جون هم خالی بود که به خاطر سرماخوردگی غایب بود)
اشک ها و لبخندها!!!!!!!!
روزمره گی هامون، پارک و خرید و...
یه صبح جمعه و نان داغ که علی جون خریده باشه و صبحانه دورهمی...
و لواشکی که هیچگاه خشک نشد!!!!!!!!!!
پ.ن:
امروز از اون روزا بودا....یه سره از صبح نق زدی و بهانه گرفتی و اذیت کردی،الان که خوابیدی و ساعت 12:30 هست انگار مغزم داره سوت میکشه...من الان 21 ماهه تو رو روی پام میخوابونم بیا و خانومی کن، بزار سرمو بزارم رو پات تا بخوابم